شناخت آسمان شب و مطالعه در مورد آن علم ما را زیاد و با قدرت خدا و آفرینش او آشنایمان میکند.
۲. انشا در مورد آسمان شب به سبک تخیلی و ادبی
آسمان شب محل پرواز خیالات شاعرانه است. میتوان به آسمان نگاه کرد و زیباییهای فراوانی را مشاهده نمود. شاید اگر خوب نگاه کنیم، چیزهایی را ببینیم که دیگران نمیبینند. مثلاً یک مجلس عروسی!
از صبح که خورشید طلوع میکند تا شب از این سو تا آن سوی آسمان را زیر پا میگذارد، انگار دنبال کسی یا چیزی میگردد. شب که میشود، خورشید چهره در نقاب میکشد، آنگاه ماه و ستارگان روی دلاویز خویش را آشکار میسازند.
با آمدن ماه گویا در آسمان جشن عروسی برپا میشود. یک عروسی باشکوه که عروس آن و مهمانها یکی یکی خود را به آسمان میرسانند. عروس این طرف و آن طرف دامن میکشد و با لبخند خود به مهمانها خوشامد میگوید.
تالار عروسی «آسمان شب» نام دارد و ماه از سر شب تا پایان میان آن میدرخشد و این تالار را روشنی و جلا میبخشد.
ستارگان ریز و درشت چون زیبارویانی هستند که گرداگرد این عروس به شادی و پایکوبی میپردازند. گاهی نیز شهابسنگی هوس رقصیدن میکند و تند و سریع از این طرف تالار به آن طرف حرکت میکند و رقص زیبا و منحصر به فرد از خود به نمایش میگذارد. رقصی آنچنان زیبا که زمینیان برای دیدن آن صف میکشند.
صحنه عروسی مخملی آراسته است. مخملی که با دستانی هنرمند پولک دوزی شده؛ آن چنان لطیف که هر زمینی دوست دارد بر آن دست بکشد؛ آن چنان نرم که پاهای ظریف و زیبای عروس را رنجور نسازد.
اما عروس زیبا از چیزی دلخور است و آن این است که خانم ماه منتظر آقای داماد یعنی خورشید است. نه اینکه خورشید او را فراموش کرده باشد، خورشید هم دنبال عروس میگردد اما تا میآید خود را برساند، ماه به جستجوی او رفته است. و سالهاست این چرخه تکرار میشود.
گاهی باید با نگاهی دیگرگون به آسمان شب بنگریم و از این زیبایی بینظیر استفاده نماییم، دیدن یک عروسی بینظیر که در آن عروس دلنگران دیدار داماد است، واقعاً تماشایی است.
۳. انشا درباره آسمان شب با ریز موضوع ستارهها
آنچه آسمان شب را زیبا میکند، ستارهها هستند. ستارهها نقش بسیار زیادی در زندگی انسان و در ادبیات فارسی داشتهاند.
ستارگان اسامی و انواع مختلف دارند. یکی از ستارگان مشهور «ستاره سهیل» است که در ادبیات و فرهنگ عامه حضور پررنگ دارد. «سهیل» مهمترین ستاره درخشان آسمان شب است. گرچه سهیل پس از شباهنگ دومین ستاره پرنور آسمان شب است اما معروفیت آن از شباهنگ بیشتر است چراکه در مدارهای شمالی قابل دیدن نیست. سنایی غزنوی در مصراع «در دیار تو نتابد آسمان هرگز سهیل» به این نکته اشاره میکند.
برای دیدن سهیل باید به مناطق با عرضهای جغرافیایی پایینتر سفر کرد. به همین دلیل در زبان فارسی عبارت «ستاره سهیل» به صورت ضرب المثل برای فرد کم پیدا درآمده است.
روشنایی سهیل را ده هزار برابر خورشید تخمین زدهاند و این روشنایی باعث نمادین شدن این ستاره در اشعار شاعران شده است، فردوسی از این ستاره در استعاره رخساره زیبا بهره برده است:
ز سر تا به پایش گُل است و سمن
به سرو سهی بر سهیل یمن
یکی دیگر از ستارگان مشهور البته در نزد قدما «عیوق» است. عیوق علاوه بر آنکه جزو ستارگان درخشان است، البته نه به درخشندگی سهیل، خصوصیت مشخصه آن ارتفاع بالا در آسمان شب است و در ادبیات کنایه از دوری مسافت است. سعدی در شعری میگوید:
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
سعدی رسیدن مهر و محبت به دل و جانش را باعث بلندمرتبه شدن خویش میداند.
منجمان صور فلکی و خوشههای مختلف را در آسمان تشخیص داده و این ستارگان را با توجه به شکل ظاهری آنها نامگذاری کردهاند؛ «خوشه پروین» از این جمله است. خوشه پروین از ۲۰۰ ستاره تشکیل شده که آرایش خاصی به خود گرفتهاند؛ البته از میان ستارگان خوشه پروین هفت ستاره از بقیه پرنورتر و عامل شناسایی این خوشه هستند. خوشه پروین در ادبیات از ارزشمندی حکایت دارد. حافظ در بیتی میگوید:
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
منظور حافظ بالا بردن ارزش و مقام عشق در برابر خوشهای از ستارگان است که مظهر عظمت آسمان شب شناخته میشوند.
دستگاههای نجومی همانند «اسطرلاب» از موضوعات مرتبط با آسمان شب هستند. اسطرلاب صفحه دایره فلزی است که برای مطالعات و محاسبات نجومی مثل پیدا کردن ارتفاع و زاویه آفتاب، محل ستارگان و سیارات و... در تمام مدت شبانه روز و فصلهای مختلف سال استفاده میشود. مولانا در یکی از شعرهای خود به این وسیله اشاره میکند:
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست
یعنی عشق تنها وسیلهای است که توسط آن میتوان به اسرار خداوند پی برد. مولانا در این تشبیه، جایگاه عشق را در پی بردن به اسرار خدا، همانند جایگاه اسطرلاب برای پی بردن به اسرار آسمانها و علم ستارهشناسی میداند.
ستارههای بیشماری در آسمان شب وجود دارند که آشنا شدن با آنها به ما کمک میکند به درک بهتری از شعر و ادبیات کهن دست پیدا کنیم.
انشا در مورد آسمان شب با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری
مقدمه: شب، این نعمت بزرگی که هیچکس قدرش را نمیداند. وقتی خاموشی فرا میرسد آرامش درون به اوج رسیده و میتوان به عظمت بزرگی آسمان پی برد. آسمانی که در روز زیر سلطه آفتاب درخشان است و حرفی برای گفتن ندارد.
بدنه: تابستان بود و طبق روال هر شب رختخوابم را در حیات پهن کردم. سرم روی بالش و چشمانم به آسمان بود. آسمان صافی که گویی به هزاران لامپ چراغانی شده بود. آن شب تازه به عظمت پروردگار پی بردم. خدایی که هر لحظه در کنار ماست و ما از وجود آن بیخبریم. کافی دقیقهای ما را به خودمان واگذارد. عجیب درخشان و بی نظیر بودند. با دستم هر ستارهای رو به ستاره دیگر وصل میکردم و تصویری جذاب برای خودم ترسیم میکردم. در مورد مسیریابی از طریق ستارگان مطالبی را خوانده بودم، ولی تا به حال اینگونه غرق در آسمان شب نشده بوده بود. انگار تازه امشب دری از درهای دنیا به رویم باز شده بود. تصمیم گرفتم از فردا مطالعه بیشتری در مورد آسمان شب و ستارگان داشته باشم. این همه شگفتی برایم وصف ناپذیر بود. دلم میخواست همین الان بال در میآوردم و تا بی نهایت پرواز میکردم. روی هر ستاره مینشستم و به دیگری چشمک میزدم. مادرم همیشه این آیه را برایم میخواند، ولی تا به حال به مفهوم آن دقت نکرده بودم. فتبارک الله احسن الخالقین
نتیجه گیری: به هر جای هستی که نگاه کنی میتوانی به وجود خالق هستی پی ببری. خالقی که بی هدف ما را خلق نکرده است.