-
انشا درمورد آسمان شب
جمعه 19 دی 1399 10:12
انشا در مورد آسمان شب با بند مقدمه، بندهای بدنه اصلی و بند نتیجه گیری در مطلب حاضر نوشته شده است. انشاهای ساده درباره آسمان شب از منظرهای مختلف نگاه کرده و در آنها آسمان شب به ریزموضوعات مختلف تقسیم شده است . انشا درباره آسمان شب به شیوه عینی و توصیفی شب به خاطر تاریکی آن را اسرار آمیز جلوه میدهد ولی با وجود سیاهی و...
-
انشا در مورد حاج قاسم سلیمانی
سهشنبه 16 دی 1399 16:37
← متن و انشا در مورد سردار سلیمانی → مقاله زیر دو انشا درباره شهید حاج قاسم سلیمانی است انشا در مورد سردار سلیمانی (۱) مقدمه: در این دنیای پر از ظلم و ستم یافتن فردی که در مقابل بدیها قد علم کند بسیار سخت است. کسی که از هیچ دشمنی نهراسد و تنها ترسش از خداوند باشد. شجاع و دلیرانه به جنگ دشمنان اسلام و ظلم ستیزان برود...
-
انشا درباره مادر
سهشنبه 16 دی 1399 12:28
موضوع انشا مادر : انشا کوتاه به زبان ساده و کودکانه برای مادر مناسب پایه تحصیلی : سوم چهارم پنجم ( زبان کودکانه ) مقدمه: من مادرم را دوست دارم و این انشا را به او تقدیم میکنم انشا مادر عادی ، انشا درمورد مادر من مادرم را خیلی دوست دارم چون او خیلی برای من زحمت میکشد او برای من غذا درست میکند ، لباس هایم را میشورد و...
-
انشا در مورد پاییز
دوشنبه 15 دی 1399 16:23
موضوع انشا : من فصل پاییز را دوست دارم ( متن ادبی کودکانه در مورد پاییز ) برای پایه تحصیلی :کودکان مقدمه : به نام خداوند مهربانی که این همه زیبایی برای آفریده است ، انشای خود را آغاز میکنم . متن انشا: من خیلی فصل پاییز را دوست دارم . هم چون مدرسه ها در پاییز شروع میشوند و دوباره دوستانم را میبینم و با آنها بازی میکنم...
-
انشا در مورد یک روز سرد زمستانی
دوشنبه 15 دی 1399 11:11
انشا در مورد یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید موضوع انشا یک روز زمستانی را توصیف کنید زمستان یکی از چهار فصل زیبای خداوند است، در این فصل هوا سرد تر شده و بعضی از روز های آن با دانه های سفید برف حال و هوای دیگری را به زمین می بخشد و سرما خصوصیت مشترک همه ی روز های این فصل می باشد. امروزهم مثل روز های دیگر زمستان سرد...
-
انشا در مورد روز برفی
دوشنبه 15 دی 1399 10:39
انشا در مورد یک روز برفی را توصیف کنید انشا در مورد یک روز برفی را توصیف کنید دانه های سفید و زیبای برف زمین را پوشانده اند، گویی دیشب که همه ی آدم ها در خانه های گرم خود در خواب بودند دل آسمان پر از ابر های سیاه شده و برف در خلوت و سکوت شب، سیاهی ها را کنار زده و آرام و با حوصله لباس یک دست سپیدی از دانه ها ی بلورین...