انشا

این وبلاگ برای انشا ساخته شده هست

انشا

این وبلاگ برای انشا ساخته شده هست

انشا در مورد یک روز سرد زمستانی

انشا در مورد یک روز سرد زمستانی را توصیف کنید

موضوع انشا یک روز زمستانی را توصیف کنید
موضوع انشا یک روز زمستانی را توصیف کنید
  

زمستان یکی از چهار فصل زیبای خداوند است، در این فصل هوا سرد تر شده و بعضی از روز های آن با دانه های سفید برف حال و هوای دیگری را به زمین می بخشد و سرما خصوصیت مشترک همه ی روز های این فصل می باشد.

امروزهم مثل روز های دیگر زمستان سرد است و روزی دیگر از روز های کوتاه زمستان شروع شده اما بر خلاف چند روز قبل که هوا صاف و روشن بود امروز آسمان خانه ی ابر ها سیاه شده و به نظر می رسد که برف سنگینی در راه زمین باشد.

انگار همه جای زمین خود را برای میزبانی از برف آماده می کند، مخصوصا کوه های سر به فلک کشیده که سهم بیش تری از برف را در خود جای می دهند و در روز های گرم این برف ها آب شده و راه دامنه ی کوه را در پیش می گیرند.

طولی نمی کشد که برف ریز اما تندی شروع به باریدن می کند دانه ها به سرعت از آسمان به زمین می ریزند و روی هم قرار می گیرند، کوچه ها و خیابان ها کم کم خلوت شده و برف در حال سفید کردن چهره ی گرفته ی شهر است.

عابران هم با لباس هایی که نشان دهنده ی روز سرد و برفی زمستان است در گوشه و کنار خیابان نظاره گر هنر نمایی برف هستند.

برف می بارد و تن تشنه ی زمین را سیراب کرده و همه چیز را برای داشتن بهاری سبز و با طراوت آماده می کند، زیرا هر چه زمستان برف بیش تری را نثار زمین کند بهاری پر بارتر پیش روی ماست.

چند ساعت بعد همه جا سفید شده و برف هر جا که می توانست نشسته است، حتی لبه ی پنجره ی اتاق من.

من از ابتدا و از همان لحظه ی آغاز برف، آمدن دانه های سپید آن را، از بالا به پایین با نگاهم دنبال می کردم و حال که آن دانه ها روی هم انباشته و جمع شده اند پنجره را باز می کنم و مشتی برف بر می دارم، سرما تمام وجودم را فرا می گیرد، با این که هوایی که به صورتم می خورد بسیار سرد است اما احساسی لذت بخش و دل نشین را برایم به همراه دارد.

از پنجره تماشا می کنم و می بینم که از آن همه برف چیزی در خیابان نمانده و به دلیل حرکت ماشین ها برف های کف خیابان آب شده اند، ماشین ها حرکت می کنند و با هر حرکت، برف های آب شده را به این طرف و آن طرف می پاشند برخی از رانندگان به همین علت سرعت شان را کم می کنند تا برف های آب شده ی کف خیابان به خاطر شتاب آن ها عابران پیاده را خیس نکنند.

چند ساعتی می گذرد و انگار روز برفی رو به اتمام است، هوا کم کم رو به تاریکی می رود و دانه های برف که حالا درشت تر شده اند آرام آرام از آسمان به سوی زمین فرود می آیند.

برف را تماشا می کنم و فکر می کنم یکی از جلوه های بی نظیر زمستان همین برف است که با آمدنش لبخند را به لب ها ما هدیه کرده و همه ی آلودگی ها و کثیفی های شهر را می شوید و سخاوتمندانه هوایی پاک و تمیز را از پس از خود به آسمان و مردم شهر می بخشد

منبع:سایت کوکا


سوالات مطالعات اجتماعی هفتم و هشتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد